نیاز
تن تو ظهر تابستون رو به یادم میاره
رنگ چشم های تو بارون رو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره
((من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه))
تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون می کنه
((من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه))
تو مثل وسوسه ی شکار یک شاپرکی
تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی
((من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه))
تو قشنگی مثل شکل هایی که ابرا می سازن
گل های اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه مردهای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن
((من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه))
خواننده:فریدون فروغی